دوشنبه، شهریور ۰۴، ۱۳۸۷

3

شیرینی چو از میان برداریم
از عشق
تنها عُق بماند

محبوب گر با یار نباشد
از مهر
تنها هِر بماند

نبویم ات اگر تو را به لب هام
از بوسه در کنار
تنها سه بماند

۱ نظر:

ناشناس گفت...

گفتم شاید به وام خواهی داده ای صفحه را...شاید خودت نیامده باشی...
اما من این زبان را می شناسم،خوبتر از بسیاری...حالا حس کودکی دارم که هر سال بهار به دنبال درخت قدیمی میرفت و هیچ اش به کف نبود آخر و پر بار آمده اینبار که بازش یافتم اما به این زبان .