جدايي يا رويارويي
ديگر خيال باطلي است ، بانو
حالا که خودت مي آيي
و در پايان هر جمله مي نشيني
در انتظار جمله اي ديگر
بر آستانه خط کشي کاغذ
تا مبادا آهنگ لحظه هايي که بر شاعر گذشته اند
بريده بريده و پاک شونده از ذهن
باز خوانده شود
هر چه تلخ ، هر چه دور
از آسمان چشم ها
باران تيغ هم که ببارد
ديگر آميختگي و در خودزايي ما
بر اين بستر جوهري پر نگار
انکار ناشدني است ، بانو
19/3/81
دوشنبه، خرداد ۲۰، ۱۳۸۱
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر