skip to main
|
skip to sidebar
راستین
ستاره باران کلام
جمعه، اسفند ۱۰، ۱۳۸۰
اجاقي که گرم نمي کنه
فقط مي تونه دستا رو سيا کنه
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
بايگانی وبلاگ
◄
2024
(1)
◄
فوریهٔ
(1)
◄
2015
(1)
◄
دسامبر
(1)
◄
2014
(2)
◄
دسامبر
(2)
◄
2008
(13)
◄
سپتامبر
(5)
◄
اوت
(1)
◄
ژوئن
(1)
◄
مهٔ
(6)
◄
2003
(1)
◄
سپتامبر
(1)
▼
2002
(90)
◄
اوت
(2)
◄
ژوئیهٔ
(1)
◄
ژوئن
(6)
◄
مهٔ
(5)
◄
آوریل
(11)
▼
مارس
(21)
وقت بازي با ستاره ها است همراه شمارش ات مي شوم م...
از سفر بازگشته ام ، خودم را در آيينه مي بينم و جا ...
عاشقانه از اين پيچک مو که مي رود تا به عرش بي خ...
همچنان در سفرم ، با ترانه ها و با خواسته هايم ـ را...
پرنده بهار پرنده اي در دستان شما بال بال مي زند...
نوروزمان شاد از يار و از مي باد
غوغاي رنگ ها در چشم انداز سپيد و صورتي از شکوفه ها...
چه مي خواستم بگويم ؟ چه مي توانستم نوشت ؟ من خود ...
اين روزها بادي هم اگر بيايد ...
تقويم مي گويد که امروز هشتمين روز از سومين ماه سال...
قاچ خورده اند از ميان و روي سطح آب مي تواني حبابها...
عزيز من بايد بجنبي ، به خودت بگردي و آستين ها را ب...
به پاسبان مي گويم شما و او چه راحت و بي قيد مرا تو...
چه بادي مي آيد ـ چه آبي گشته است اين آسمان شهر من ...
حيف که صنعت خودرو سازي ما توانايي رقابت در بازار ج...
انتظار ديري است که کسي سر بر بالين ات نگذارده ...
اجاقي که گرم نمي کنه فقط مي تونه دستا رو سيا کنه
شعر ديگري از همين روزها : نشسته پشت ميز و پاي آو...
◄
فوریهٔ
(24)
◄
ژانویهٔ
(20)
◄
2001
(4)
◄
دسامبر
(4)
درباره من
rasteen
مشاهده نمایه کامل من
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر