جمعه، اسفند ۱۷، ۱۳۸۰

قاچ خورده اند از ميان و روي سطح آب مي تواني حبابها را ببيني ، حبابهايي که مي جوشند و انگار که نفسي حبس شده در سينه هر دانه عدس بوده اند و اينک آزادند تا به سطح بيايند در اين ظرفي که همراه هم ، سبز کردن سبزي هفت سين را شروع کرده بوديم دو چهار شنبه مانده به نوروز ـ دو روز گذشته است از پيش باز جشن به رسم من و تو که اين روزي بافه را مي خواني ، پس پارچه سپيد پاک را نم بزنيم تا خانه دانه هاي چاک خورده عدس باشد ـ مبادا دستمال خشک بماند ، بانو !
بوي بهار مي آيد از ميان آن چاک ها ، از ميانه آن پارچه سپيد نم دار ـ بوي زايندگي ، بوي زندگي ـ دوست دارم دست سبز داشته باشي و سال در راه ، بستر سبزترين زيستن ها باشد ـ به مادر مي گويم ، بانو و تو ، عزيزان من

هیچ نظری موجود نیست: